در عصر ارتباطات ماهواره
در خانه ات هستی و می بینی :
در ژرف اقیانوس آرامِِ؛ نسل فلان ماهی- هزاران سال پیش از ما نابود گردیده است
در خانه ات هستی و می خوانی:
نور فلان سیاره صدها سال نوری- تا بگذرد از کهکشان ما
پهنای این هفت آسمان را درنوردیده است!
در خانه ات هستی و از اینگونه بسیار؛ هر روز می بینی و می خوانی و می دانی.
اما؛ نمی دانی اینک سه روز است
همسایه ات تنهای تنها در اتاقش از این جهان بی ترحم چشم پوشیده است!
همسایه بیمار؛ همسایه تنها؛ داروی قلبش را در استکان هم ریخته؛ نزدیک لب آورده
آه اما ننوشیده است!
آشفتگی هائی؛ گواهی می دهد:
تا باخبر سازد شما را یا شمایان را بسیار کوشیده است.
همسایه ای امروز می گفت:(البته با افسوس)
«من سایه اش را گاه می دیدم از پشت شیشه؛ مثل این که مشت بر دیوار می زد!»
و آن دیگری ـافسرده- می افزود:
«من هم صدایی می شنیدم از پشت در؛ بی شک تنهایی اش را زار می زد!»
«فریدون مشیری»
Have a good week
سلام..
شای حس...درک...روزی جاشون را به تکنولوژیبدن...
اما عشق چیزیه که همیشه هست...
تنهایی..شاید همه به نوعی تنها هستن..
شعر زیبایی بود...شاید باید بهش فکر کرد...فریدون مشیری شاعر چیره دستی است..
به امیه شادی برای شما///
یه چیزی ...
یک شعر ..
با افکار نویسندش آشنام ...
امید به آنکه افکار تو هم به اون شبیه باشه
امید به پایداری شما
جالبه.
راستی نتونستم وارد استوا بشم!!!!!!!!!!