قاصدک

شعر و...

قاصدک

شعر و...

سایت

سایت

تو می آیی

و با طلوع ماه تو

بساط همه ماهواره ها برچیده خواهد شد

ماهواره ها حقیرتر از آنند که

در برابر خورشید جمال تو بایستند

آن گاه

ندای «انا المهدی»

بر  همه ی شبکه های اینترنت

اینتر خواهد شد

و آن وعده الهی

به وقوع خواهد پیوست

آن روز تنها یک سایت بر تمامی شبکه های

 جهانی حکومت خواهد کرد

و آن        http://www.mahdi.com 

 

 

 

هفته دفاع مقدس

جواب شهدا را چه خواهیم داد؟

 

v   آیا تا به حال از خود سوال کرده ایم بعد از شهدا ما چه کرده ایم؟ و یا جواب شهدا را چه خواهیم داد؟

v   ما که همه چیزمان از شهداست چرا از آن ها فاصله گرفتیم؟

v   چرا در جامعه ما ارزش های دیروز ضد ارزش های امروز است؟

v   شهدا کار بزرگی برای ما کردند ما برای آن ها چه کردیم؟

v   چقدر در راه شناخت آن ها قدم برداشتیم؟

v   چقدر در زندگیمان هدفشان را دنبال کردیم؟

v   چقدر خونشان را پاسداری کردیم؟

v   چرا صفای دوستی با آن ها را رها کرده ، چرا جاودانگی را رها کرده و رو به سوی پوچی ها کرده ایم؟

 

   

خاطرات مدرسه

خاطرات مدرسه

یاد آن روز که بی غم بودیم ، بی خبر زا همه عالم بودیم

هم چو یک روح ولی در دو بدن ، دل تو بود یکی با دل من

تازه رو چون گل بستان بودیم ، هر دو اطفال دبستان بودیم

صحن جولانگه ما مدرسه بود ، مشکل آن روز فقط هندسه بود

جز ز تنبیه معلم سر درس ، کی مرا بود ز کس وحشت و ترس

کی تو را بود غم و غصه به دل ، یا به جز درس ریاضی مشکل

یاد داری ز دبیر انشاء ، خواستی معنی نومیدی را

گفت امروز نخواهی فهمید ، گویم این را به تو وقتش چو رسید

الغرض جور فراوان بردیم ، تا که آن راه به پایان بردیم

پس شباب آمد و آن بی خبری ، عمر در بی خبری شد سپری

همچو بلبل همه در نغمه و ساز ، گرد گلهای چمن در پرواز

تا که امروز پس از چندین سال ، تا مگر دور کنم جان زملال

تا ز نو تازه شود عهد قدیم ، سوی تو بال گشودم چو نسیم

تا کنم با تو ز نو راز و نیاز ، صبح دم سوی تو کردم پرواز

گفتم ار لب به سخن بگشاییم ، رنگ اندوه ز دل بزداییم

لیک افسوس چه دیداری بود ، لحظه سخت دل آزاری بود

ما دو تن چون دو گل پژمرده ، سیلی از باد خزانی خورده

ناگهان ساکت و خاموش شدیم ، از می خاطره مدهوش شدیم

در زبان قوت گفتار نبود ، دیده را طاقت دیدار نبود

آن چه دیدیم در ایام شباب ، مگر امروز ببینیم به خواب

این زمان غیر گرفتاری نیست ، فرصت یاری و غمخواری نیست

چو غریقی که به ساحل نرسد ، غیر مشکل پی مشکل نرسد

کاش از لطف خدا بار دگر ، می سپردیم ره رفته به سر

کاش ایام خوش مدرسه بود ، مشکل ای کاش فقط هندسه بود

عاقبت معنی نومیدی را ، اوستادی دگر آموخت به ما

«مهدی سهیلی»

 

         See you later