قاصدک

شعر و...

قاصدک

شعر و...

 

هر وقت توی زندگی به یه در بزرگ رسیدی که روش یه قفل بزرگ بود   

نترس  و ناامید نشو !!! 

چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن.

نیمه پر لیوان

این روزها که می گذرد

 شادم

زیرا یک سطر در میان

 آزادم

و می توانم

هر طور و هر کجا که دلم خواست

جولان دهم

-        در بین این دو خط –

قیصر امین پور

اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد ؛
خبرم کن ...
بهت قول نمیدم که ...
میخندونمت
ولی می تونم باهات گریه کنم.

اگه یه روز خواستی در بری ...
حتماً خبرم کن ...
قول نمیدم که ازت بخوام وایسی ،
اما می تونم باهات بیام

اما ...
اگه یه روز سراغم رو گرفتی
و خبری نشد...
سریع به دیدنم بیا ...
احتمالاً بهت احتیاج دارم...