نقش پاشیده بر آب است بر آب

عشق،خونابه دل نوشیدن

کفن ماتم خود پوشیدن

مرغ پیری است سعادت در قاف

نغمه اش لاف و همه لاف گزاف

مرهم سوختن از ساختن است

چه قماری که همه باختن است

دست پیش آر که رفتم از دست

دامنم گیر که هیچم در هست

گره کور غمم ، بازم کن

قصه پایان ده  و آغازم کن ...