قاصدک

شعر و...

قاصدک

شعر و...

دل آبی آسمان

«««دل آبی آسمان«««

وقتی که آسمون ورود پرنده ها رو به دل خودش

ممنوع کرد؛ وضع اضطراری اعلام شد

عقاب گفت:« پرواز کردن حق طبیعی منه.»

گنجشک گفت:«شاید بشه آسمون رو راضی کرد

قسمتی از دلش رو به ما اجاره بده.»

لاشخور گفت:

«من که از امروز به بالهام احتیاجی ندارم. می رم راه رفتن رو تمرین کنم.»

کبوتر گفت:

«پیش آدم ها که بودم از چیزی نام می بردند به اسم  گفتمان.حتما ما هم می تونیم با این روش آسمون رو راضی کنیم.»

و این چنین بود که «گفتمان» به آسمون هم کشیده شد.

عقاب ؛ گنجشک ؛ لاشخور

و بقیه ی پرنده ها

از کبوتر خواستن پیش آسمون بره و با او «گفتمان» کنه.

ــ ورود افراد متفرقه ممنوع!

آسمون با یک پرنده آهنی وارد گفتمان شده.

(لطفا مزاحم نشوید)

«««

خبر جدید:(دل آبی آسمون فروخته شد.)

و کبوتر داشت فکر می کرد که آسمون دل آبیشو چند فروخته؟!

«زهرا حسین زاده»

Have a nice day                                                      

نظرات 3 + ارسال نظر
آریا جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:31 ق.ظ http://bluegalexy.blogsky.com

من جالبم یا تو
آسمان دلی به رنگ آبی نداره
دل آسمون سیاه
Have a nice day too

ژ یگولو شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 01:17 ق.ظ http://www.zhigulu.blogsky.com

سلام به قاصدک عزیز...

اسم خیلی قشنگی داره وبلاگت...مث نوشته هاش...

تازه شروع کردی فک کنم اره؟؟؟

ایشالا که موفق و ایدار باشی...

داستای جالبین..دوست دارم...

درباره اون شکلکا هم یه سایته باید بری دانلود کنی از توش..اسمشو الان یادم نیست..فردا بهت میگم باشه؟؟؟

مرسی از سر زدنتون..فعلا...

فاطمه یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ب.ظ

سلام

نه بابا خیلی باحاله

با آرزوی موفقییت در تمام مراحل زندگی برای بهترین دختر
خاله ی دنیا

تقدیم به شما:

هر انسانی لبخندی از خداون است وتو زیبا ترین

لبخندی........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد